جایی خواندم " عصبانیت زمانی رخ میدهد که ما از چیزی ناراحت میشویم و میخواهیم این ناراحتی را جبران کنیم. اگر کسی به ما آسیب رساند در مقابل درد این آسیب عصبانی میشویم!"
از دست خدا عصبانی ام! امروز که از کلاس میامدم سمت خوابگاه همش فکر کردم به اینکه عادلانه نیست... زندگی خودم را میگویم و اینکه خدا عین خیالش نیست فقط زل زده به مانیتور احتمالی جلوی رویش که من را آنجا وسط معرکه زندگی ام نشان میدهد!
داشتم فکر میکردم چرا باید هر چی موفقیت در زندگی مان داریم باید بگوییم خواست و کمک الهی!! بوده ولی وقتی مشکل و اتفاق و بدبختی است تقصیر خودمان است و بس.
پ . ن : آسیبی که به من زدی قابل جبران نیست... یادم میماند!