ذهن مالیخولیای من

۳ مطلب در آذر ۱۳۹۴ ثبت شده است

جایی خواندم " عصبانیت زمانی رخ میدهد که ما از چیزی ناراحت میشویم و میخواهیم این ناراحتی را جبران کنیم. اگر کسی به ما آسیب رساند در مقابل درد این آسیب عصبانی میشویم!"

از دست خدا عصبانی ام! امروز که از کلاس میامدم سمت خوابگاه همش فکر کردم به اینکه عادلانه نیست... زندگی خودم را میگویم و اینکه خدا عین خیالش نیست فقط زل زده به مانیتور احتمالی جلوی رویش که من را آنجا وسط معرکه زندگی ام نشان میدهد!

داشتم فکر میکردم چرا باید هر چی موفقیت در زندگی مان داریم باید بگوییم خواست و کمک الهی!! بوده ولی وقتی مشکل و اتفاق و بدبختی است تقصیر خودمان است و بس.

پ . ن : آسیبی که به من زدی قابل جبران نیست... یادم میماند!
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۹۴ ، ۲۰:۱۸
مالیخولیا
اینجا تو خوابگاه یک دختر افغانی هست. علوم سیاسی میخواند. 4 سال است که از کشورش زده بیرون... میخواهد رییس جمهور شود! رییس جمهور کشورش. 2 روز پیش که تو آشپزخونه ی کم نور خوابگاه داشتم آشپزی میکردم این را از بچه های دیگه شنیدم و 2 روز هم هست که از فکرم بیرون نرفته!
باید به این اراده احسنت گفت. باریکلا دختر باریکلا

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۴ ، ۲۱:۲۹
مالیخولیا

بله ! بالاخره بعد از مدتها تونستم این وبلاگو راه بندازم. قرارم با خودم این بود که بنویسم.. 

الوعده وفا!! اینم از اولین پست من

94.09.26

وبلاگ جان تولدت مبارک.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۴ ، ۲۱:۲۰
مالیخولیا