ذهن مالیخولیای من

۶ مطلب در دی ۱۳۹۵ ثبت شده است

عجب روزی بود بگم خوب بود الکی گفتم واقعن.چرا؟ چون امروز اولین ژوژمانم بود و ساعت 3 شروع میشد استاد ساعت 20 دقیقه مونده به چهار میخواست بره!! باورم نمیشه کارامو تو حیاط نشون استاد دادم. واقعن ناراحت شدم از این موضوع. خود استادم از ارئه کار راضی نبود. بله دقیقا مراسم تشیع جنازه از دانشگاه ما قراره برگزار بشه برای همین تمام ساختمونارو قفل کردن. خیلی مسخره اس. خب اگه قرار بود این اتفاق بیفته چرا امتحانارو ننداختین یه روز دیگه.

ولی فک نکنم نمره ام بد شه. چون واقعن تلاشمو کرده بودم.

پ.ن.سریال فرندز فصل 2 اش تموم شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۹۵ ، ۱۹:۵۳
مالیخولیا

یک روز مطلقا بیکار در انتشارات رو گذروندم. گپ و گفت با سایر همکارا. بعد ساعت 4 یکراست برگشتم خوابگاه. لباس شستن باید جزو کارای روزمره ام بشه بس که زیاد شدن! شام مختصر خوردم و الان نشستم پای درس. اجرای پوستر! (هنوز واحدشو نگذروندم!!!!)

کاش روزای خوب تموم نشه.

پ.ن: نوید زنگ زد. روم نمیشه بهش بگم نمیخام باهات در ارتباط باشم.

پ.ن2: دوست پسر نیست. یکیه که از من خوشش میاد. حسش یک طرفه اس.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۹۵ ، ۲۳:۳۰
مالیخولیا

چی بدتر از اینکه کیف پول گم کنی...؟ من نه، خواهرم. مسیرهایی که رفته بود کاغذ چسبوندیم بلکه پیدا شد. ولی راستش من خیلی خوش بین نیستم.

پ.ن: برای فردا کلی کار دارم و هنوز هیچ کار نکردم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۵ ، ۱۹:۵۱
مالیخولیا

وبلاگ عزیزم

امروز جمعه ی خاطره انگیزی شد. 

از خانه ی هنرمندان بگیر تا گالری هور. بعدشم شیرینی خوشمزه ی قنادی طلایی. مسخره بازی با هلیوم ، عکس سلفی با بابانوئل که دیگه کلی خاطره شد. چقدر خندیدیم.

روز خیلی شادی داشتم. 

پ.ن: سانتاکلاوسا برای سلفی ازمون پول خواستن! عین ناجوانمردی

پ.ن2: الان باید بیدار بمونم کارای ژوژمان انجام بدم.

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۵ ، ۲۲:۵۷
مالیخولیا
روز خوبی داشتم. بعدِ کار با خواهر گرامی بیرون بودم. آش رشته ، میدون فاطمی، پاساژ گردی و خرید، پیاده روی تا کارگر و بعدش خوابگاه. 
کلن امروز روز گیاهی!! داشتم. صبحانه آش شله قلمکار، ناهار آش رشته و شام کوکوسبزی :))))
یکی از بچه ها نون برنجی کرمانشاه آورده. آخ که چقدر چسبید... با چای!
پ.ن: مجله آنگاه را خریدم. خیلی عالیست خیلی
پ.ن2: خبر بد! حقوقها تا سال 97 فقط طبق قانون کار افزایش پیدا میکنه.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۵ ، ۲۲:۰۰
مالیخولیا

دلم برای اینجا تنگ شده بود.برای نوشتن. 

خیلی وقته فرصت نوشتن ندارم...توی یک انتشارات مشغول به کار شدم آره خوبه ولی کار 12 ساعت در روز بعلاوه کلاسهای دانشگاه هیچ انرژی برای آدم نمیزاره خستگی مهمترین عاملیه که اینجا سر نزدم.ولی به یادت بودم وبلاگ عزیزم.

چند وقتی میشه سرمون توی انتشارات خلوت تر شده جوری که بیشتر اوقات بیکارم. کلن روال کار انتشارات همینطوره شش ماه اول سال خیلی پرکار و شش ماه دوم سال خیلی خلوت. از کارم راضی ام. دانشگاه ای... میگذره. 9 واحد اختصاصی در واقع زیاد نیست ولی فشار رومه. 

دلم یه مسافرت طولانی میخاد...یه محو شدن از زندگی روزمره شاید...

تازگیا کتاب صوتی مسخ کافکا رو گوش دادم و چقدر چسبید. حتا وقت نمی کنم یه کتاب درست حسابی بخونم خیلی دلگیر کننده است. دیروز گالری رفتم. امشب دارم تکالیف فردا را انجام میدهم (طراحی لوگو!)

چقدر دلم واسه رفیق قدیمی تنگ شده...

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۵ ، ۲۲:۵۹
مالیخولیا